تحقیق نظام ارزشی در نوجوانان و جوانان

دوران كنوني را مي توان دورة تحول ارزشها ناميد . انسان در اجتماع امروز از عدم تشخيص ارزش هاي حقيقي وضدارزشها آسيب فراواني مي بيند . در جوامع كنوني مفاهيمي مانند عدالت ، آزادي ، برابري وحتي راستگوئي گاه درمفهوم متضادخود تعبير شده وحتي گاهي به ضدخود تبديل شده اند . اين تحول ارزشها دردوره نوجواني ودر ارزشهاي نوجوانان نيز به خوبي مشهود مي باشد ومشخص است كه دراين دوره نوجوانان به واسطه رسيدن به تفكر انتزاعي ارزش ها را به طور مداوم مورد سئوال ، ترديد و بازبيني قرار مي دهند.

ارزش ها از جمله عوامل مؤثر برحيات انسان هستند كه نوع وماهيت آنها وهمچنين ميزان تأثير آنها در زندگي فرد مسلّماً برپيشرفت تحصيلي دانش آموزان ودانشجويان، موفقيت شغلي وميزان رضايت افراد جامعه از زندگي خود مؤثراست .عوامل تشكيل دهندة ارزش ها كه منجربه ايجاديك نظام ارزشي خاص براي هرفرد ودرهرمقطع سني در دوران رشد جسمي ورواني مي گردد، ازبدو تولد تا بزرگسالي ادامه دارد . از جمله اين عوامل مي توان به ترتيب خانواده ،مدرسه وجامعه رانام بردكه نقش خود را به صورت فرآيند جامعه پذيري ايفا كرده وباعث تحول وشكل گيري شخصيت ونظام ارزشي مسلط برافكارواعمال تك تك افراد جامعه درهرسني مي گردند. اين وظيفه يك فرهنگ خاص در يك جامعه است كه درزمينه پذيرش اجتماعي فرد به تعليم  معيارهاي  اخلاقي و ارزشي و  همچنين  شكل دهي وتقويت رفتارهاي پسنديده ومطلوب دركودك ونوجوان در حال رشد بپردازد. البته لازم به ذكراست كه درزمينه مطلوب يا نامطلوب بودن برخي رفتارهادرجوامع مختلف هنجارهاي خاصي وجود داردكه ازكودكان ونوجوانان نيز انتظارمي رود آن قواعد را بياموزند ، هنگام انحراف از آنها نارحت شوند وهنگام پيروي ازآنها احساس خوشحالي نمايند .

سابقه تاريخي ارزشها :

طبعاً اين سؤال به ذهن هرانسان انديشمندي خطورمي كند كه آيا نظام ارزشها محصول تتبعات وتفحصات متفكرين وفلاسفه قرن اخيراست يا اينكه اين موضوع سابقه اي كهن وديرين دارد ؟ به كمك ژرف نگري در تاريخ انديشه بشري به اين واقعيت انكارناپذير دست مي يابيم كه نظام ارزشها در اعماق فلسفة زندگي انسانها ريشه داشته وچيز نوظهوري نيست . متفكرين وفلاسفه جهان از ديرباز خود را دربرابر اين سؤال يافته اندكه چه نوع زندگي خوب است وچه رفتاري پسنديده ومطلوب ؟يا چگونه بايد درباره اعمال همنوعان قضاوت كرد؟ يا ارزشيابي نظام هاي فكري ، اقتصادي ، سياسي واجتماعي وهمچنين روابط اجتماعي كه دررفتار آنان برمبناي چه اصول وضوابطي بايستي تحقق پذيرد ؟ يا براي تشخيص خوب از بد، سود مند از مضر ، مناسب از نامناسب ، عادي از غيرعادي ، شايسته ازناشايسته ، حق از باطل ، درست از نادرست ، اخلاقي از غيراخلاقي ، انساني از غيرانساني و….دست به دامان چه ضوابطي بايد زد ؟ ( فربودي،1363) اين به نوعي مسير شكل گيري مفهوم ارزشها ونظام ارزشي در زندگي بشر را نشان  مي دهد .